بخش هفتم- نقد حقوقی مسؤولیت ضابطان دادگستری به عنوان مباشر در فوت مشکوک مرحومه مهسا امینی
نقدی حقوقی بر قوانین حوزه حجاب و پرونده فوت مشکوک مرحومه مهسا امینی (۷)
بخش هفتم- نقد حقوقی مسؤولیت ضابطان دادگستری بهعنوان مباشر در فوت مشکوک مرحومه مهسا امینی
در قانون آیین دادرسی کیفری، محدوده اختیارات و صلاحیت های ضابطان دادگستری در مرحله تحقیقات مقدماتی مشخص شده است و حال آنکه در موضوع گشت ارشاد و به ویژه در موضوع دستگیری و تحت تعقیب قرار دادن مرحومه مهسا امینی، از این حیث ابهاماتی وجود دارد:
یکم- با توجه بهاجبار مرحومه مهسا امینی – همانند سایر متهمان در موارد مشابه- برای سوارشدن به اتومبیل ون و انتقال به مقر پلیس بهمنظور شرکت در کلاسهای آموزشی و اخذ تعهد مبنی بر عدم تکرار، تردیدی نمیتوان کرد که آن مرحومه دستگیرشده و تحت نظر قرارگرفته است. همانگونه که در بخش پیشین (بخش ششم) با استناد به اصل ۳۲ قانون اساسی و مواد ۴۴ به بعد قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص میزان صلاحیتهای قانونی ضابطان دادگستری در مواجهه با جرایم مشهود و غیر مشهود بیان شد، به نظر میرسد اقدامات ضابطان دادگستری به شرح مذکور، نمیتواند بهعنوان کشف جرم و یا تکمیل تحقیقات مقدماتی و آماده کردن پرونده جهت ارائه به مقام قضائی به شمار آید و لذا این اقدامات با قانون آیین دادرسی کیفری انطباقی نداشته و درنتیجه از مصادیق بازداشت غیرقانونی موضوع ماده ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی بوده است.
دوم- در خصوص علت فوت مرحومه مهسا امینی، اگر بهموجب نظریه نهایی پزشکی قانونی مشخص شود ضربه فیزیکی به سر مرحومه، بهعنوان علت تامه فوت بوده است، تکلیف موضوع (مسؤولیت کیفری مباشر) روشن است و ضرورتی برای بحث بیشتر در این زمینه وجود ندارد.
سوم- و اما اگر بهموجب نظریه نهایی پزشکی قانونی مشخص شود فوت به علت ایست قلبی آن مرحومه واقع شده است، موضوع ازاینجهت میتواند موردبررسی قرار گیرد که؛ آیا ایست قلبی به علت ایجاد رعب و وحشت ناشی از شرایط محیطی، به وجود آمده؟ یا به علتی دیگر بوده است؟ در این راستا پاسخ به برخی سؤالات ازجمله موارد زیر حائز اهمیت است:
آیا هیبت مأمورین نیروی انتظامی و اتومبیل سازمانی ون گشت ارشاد در این دختر شهرستانی هول و آور و هراسآور نبوده است؟
آیا امرونهی کردن مأمورین نیروی انتظامی بنا به فرض که هیچگونه خشونت کلامی (فریاد، توهین، تحقیر، تهدید و غیره) و یا خشونت فیزیکی نیز به کار نرفته باشد، برای این دختر شهرستانی که چندساعتی است به تهران آمده و تجربه پاسگاه و دادسرا و مأمور را نداشته، ایجاد هول و هراس نکرده است؟
آیا ثبت مشخصات این دختر بهعنوان مرتکب جرم بدحجابی و ایجاد سابقه در سامانه مربوطه و اخذ تعهد از وی و تصور محرومیتهای تبعی بعدی اعم از محرومیتهای اجتماعی، شغلی، تحصیلی و سایر محرومیتهای متصوره (که مطابق مصوبات مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر مراجع متعدد در این خصوص اعمال میشود) برای این دختر جوانِ شهرستانی هولآور نبوده است؟
آیا بیخبر ماندن خانواده از این دستگیری و تصور چگونگی اطلاع به آنان و تبعات این امر و تصور چگونگی مواجهه خانواده، دوستان و آشنایان با این موضوع و تأثیر عواقب این دستگیری بر آینده زندگی شخصی و خانوادگی این دختر جوان، برای وی هول و هراس ایجاد نکرده است؟
هرچند اظهارنظر دقیقتر در خصوص سؤالات فوق و سایر موارد دیگر نیازمند بررسیهای میدانی است؛ ولی بنابر اصل غلبه، به نظر میرسد هرکدام از این موارد میتواند برای چنین دختری با این ویژگیها و خصوصیات، هول و هراس ایجاد کند و چهبسا منجر به ایست قلبی شود. ازاینرو به نظر میرسد فرضیه ایست قلبی به علت ترس نیز باید از سوی هیأت تحقیق موردتوجه قرار گیرد.
چهارم- بدیهی است اگر چنین فرضی به اثبات برسد؛ در مسؤولیت کیفری اشخاص حقیقی یا حقوقی که با مصوبات فراقانونی، با رفتار شخصی و یا رفتار سازمانی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در ایجاد ارعاب مؤثر بودهاند، نباید تردید کرد زیرا مطابق ماده ۵۰۱ قانون مجازات اسلامی (که میگوید: «هرگاه کسی به روی شخصی سلاح بکشد … یا هر کار دیگری که موجب هراس او میگردد مانند فریاد کشیدن … انجام دهد و براثر این ارعاب، شخص بمیرد یا مصدوم گردد حسب مورد … به قصاص یا دیه محکوم میشود») مسؤولیت کیفری ارعاب کننده مفروض است.
پنجم- با توجه به آنکه در نظریه ابتدایی پزشکی قانونی و برخی دیگر از ابراز نظرها در خصوص فوت مرحومه مهسا امینی، به سوابق بیماری زمینهای و جراحی قبلی آن مرحومه و احتمال –یا قطعیت- تأثیر این بیماری در ایست قلبی اشاره شده است، صرفنظر از قابلیت پذیرش و اقناعکنندگی این فرضیه، یادآوری این نکته مهم را لازم میداند که به نظر میرسد اثبات وجود بیماری زمینهای و سوابق قبلی عمل جراحی و تأثیر آن در ایست قلبی، از مسؤولیتهای مسببین و مباشرین این حادثه ناگوار نمیکاهد؛ زیرا مباشران و مسببان باید به این موضوع مهم توجه داشته باشند که در میان خیل عظیم دستگیرشدگان توسط گشت ارشاد، باید این احتمال داده شود که افرادی به بیماریهای خاص مبتلا هستند و بیماری آنان ممکن است در تشدید هول و هراس و ایجاد ایست قلبی تأثیرگذار باشد. چشمپوشی از این واقعیت، خود تقصیری سنگین است و در مسؤولیت مباشر و مسبب تأثیرگذار نیست.
ادامه دارد… (در ۸ بخش)